سلام برتو یک سلام خیس می شود

و چشم برزمین که تنگ تر زتنگ می شود
ز در بریده چشم و این نگاه ننگ می شود
دلی که آرمیده در غیاب سالها طپش
ببین زدیده هم رهیده سخت و سنگ می شود
بدان که آسمان، زمین رنگی است این زمان
زمین چوبر افق رسیده است رنگ می شود
و در حصار این زمین و این زمان کمی دگر
همین که شعر گفته است نیز سنگ می شود
چو گفت: مادرت اگر نبود دختر رسول (ص)
رجز به داغداری اش مرام رزم می شود
همین "اگر نبود" گفتنش ببین چکار کرد
سیاهی ار فزون، کنار نور هضم می شود
و رسم پرکشیدن از برای ما مثال اوست
به روی زانوی شما عروج جزم می شود
وگرنه حکم شعر بهرجان ما قماری است
که بهر طالبان این زمانه بزم می شود
سه شعبه تا نشست و قطع حنجر صغیر کرد
صدای خنده های حزن عشق هیس می شود
میان کوخ شام بر سه ساله عرضه داشتم
سلام برتو یک سلام خیس می شود
.
.
.
.
.
شما به جای مرحمت برای شعر ناخوشم
خبر بده که جان فدا به پای جان
در عهد تنگی زمانمان
و خشکی زمینمان
و ننگی ضمیرمان
ضمیرمان
زمینمان
مان
آن
ن




می شود؟

فدایتان









نظرات:

سلام
«مرمی» می‌گوید:
«ماشالله اهل شعر بودی و ما بی خبر بودیم؟»

سوسه
«سوسه» می‌گوید:
«می بینم که دوستمون زده تو خط ادبیات ! باریک بر شما که اینقدر هنرمندی. شعر زیبایی بود. حالا چرا بیابون؟ حال و روز شما که الان باید چشمه و جنگل و خوش و آب و هوایی باشه بابا !!!»

«صبا » می‌گوید:
«با زم ایول داری داش علیرضا بگو بازم هم بگوو که از می گویی انقدر هم برداشت آزادی ننویس »

تبریک
«داکتور» می‌گوید:
«آقا مبارک باشه هم منزل مجازی نو هم سال حقیقی نو»

تبریک
«» می‌گوید:
«آقا مبارک باشه هم منزل مجازی نو هم سال حقیقی نو»




گزارش تخلف
بعدی