و رودخانه ای زخون
سلام بر ابرغیور پشت درب هاسلام غیرت تمام کهنه مردها
سلام بر دو دست بسته ای که دید فاطمه
و مرد نه از آن همه هجوم شبهه مردها
به روز های سر به زیر داغ می رسیم
به داغ های کهنه فراغ می رسیم
به اشک های قورت دادنی و ساکتی دگر
به درد می رسیم یا به داد می رسیم
ترانه های ناله گون
و نخل های سرنگون
نهاد چوب های درب
و رودخانه ای ز خون