و رودخانه ای زخون
سلام بر ابرغیور پشت درب هاسلام غیرت تمام کهنه مردها
سلام بر دو دست بسته ای که دید فاطمه
و مرد نه از آن همه هجوم شبهه مردها
به روز های سر به زیر داغ می رسیم
به داغ های کهنه فراغ می رسیم
به اشک های قورت دادنی و ساکتی دگر
به درد می رسیم یا به داد می رسیم
ترانه های ناله گون
و نخل های سرنگون
نهاد چوب های درب
و رودخانه ای ز خون
نظرات:
رمل |
«سید» میگوید: |
«یاد رمل های فکه و فرزندان غیور حضرت زهرا سلام الله علیها بخیر!» |
سکوت |
«هادی» میگوید: |
«سکوت می کنم و عشق در دلم جاری است که این شگفت ترین نوع خوشتن داری است البته خیلی هم نمی تونم سکوت کنم مشتاق آشنایی بیشتر هستیم یا حق» |
سلام |
«طه» میگوید: |
«سلام علیکم دست مریزاد خدا قوت» |
؟ |
«مهدي» میگوید: |
«اي بابا چه ولاگ بي نا و نشوني !نکنه مال عليرضا تقواييه!؟شعر!!!» |